پیری برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
تو باران من ، من سرپناه تو، تومهتاب من ، من آسمان تو...
تو اسیری درقلبم ، خیلی عزیزی برایم ، باورکنی باور نکنی برات میمیرم!
بیا درمیان عاشقان دیوانه ترین باشیم ما میتوانیم برترین باشیم!
تو دنیای من ، من دیونه تو، تو بمان تا بگوییم همه زندگی ام فدای تو...
من وتو درمیان عاشقان عاشقترینیم ، من وتو از عشق بالاترینیم...
عشق بدون تو عشق نیست ، این زندگی بدون تو زیبا نیست...
با تو شادم ، بی تو پریشانم ، بامن بمان تا همیشه لبخند عشق برلبانم باشد...
زیباترین لحظه زندگی ام باتو، قشنگترین خاطره هایم در کنار تو، زندگی ام ،عشقم ، نفسم فقط تو!
شادم که خدا هوامو داشت و نگذاشت سالها به پای عشق دروغین کسی که اصلا معنای عشق رو نمی دونست بسوزم شما هم اگه احساس می کنین توی وضعیتی مشابهوضعیت من قرار دارین یا علی دل بکنین اون موقع عشق واقعی خودش میاد شادی میاد پس یا علی
سلام دوستان عزیز یه مدت نبودم عذر میخوام
عاشق کسی بودم که لایق عشق نبود او خوب بود واقعا خوب بود 4 سال ازش بی خبر بودم بعد از 4 سال کل خوبیشو پس گرفت چیزی ازم خواست که گفتنش هم شرم اوره گفت اگه عاشقمی یه شب رو باهام بمون منم اون موقع بود که یا علی گفتمو از اون و عشقش دل کندم دیگه باورم نمیشه که کسی توی عالم دوستی خوب باشه اگه معنای عشق اینه که ابرومو حراج بزارم ترجیح میدم دیگه عاشق نباشم.
به خاطر اون به پیشنهادهای ازدواجی که بهم می شد جواب رد میدادم بعد از گذشت چند ماه به پیشنهاد ازدواج کسی که دوستم داشت جواب مثبت دادم دوستش نداشتم چون هنوز توی عالم عشق بودم یه سال گذشت روز به روز معنای عشق واقعی رو با شوهرم درک می کردم الان براش میمیرم دیوانه وار دوستش دارم یه روز عشق قبلیمو دیدم صدام کرد رومو برگردوندمو حلقمو نشونش دادم.
سلام و خدا حافظ تا همیشه
تا به حال به عشق تو می نوشتم شاید بخوانی ولی وقتی بعد از این همه سال پیدایت کردم و بعد از این که گفتی دیگه بهت فکر نکنم یکی دیگه رو داری فهمیدم چقدر دوستم داشتی که قلب کوچیکمو شکستی از خدا می خوام عاشق بشی نه مثل من بدتر از من گرفتار یکی بشی که هیچ وقت بهش نرسی.دوستت داشتم کاش می فهمیدی
کاش مرهم دل ریشم بودی نه نمکی بر زخم های بی شمار قلبم
کاش می دانستی بعد تو از زندگی کردن و زنده ماندن بیزارم ولی افسوس
می سوزم از این دورویی و نیرنگ
یکی رنگ کودکانه می خواهم
ای مرگ از آن لبان خاموشت
یک بوسه جاودانه می خواهم
می شود و من زیر این باران نا مهربان خیس می شوم ؛
چتر های محبت بسته است و باید هوای غم آلود خاطره ها را تنفس کرد .
چنان بی وفایی ، چنان بی وفایی که وقتی بمیرم ، سراغم نیایی
مرا کشته ، درد جان سوز عشقت امان از جفایت ، که از من جدایی
ز دل های مردم ، سراغت گرفتم تو محبوب مایی ، ز دل ها چرایی
چرا ای غزال نجیبم ، رمیدی مگر دیده بودی ، ز من بی وفایی
رها کن دلم را ، ز بند فراقت رها کن ، رها کن ، اگر آشنایی
بی تو این روزهای روشن واسه من" تاریکٌ تاریک
وقتی بی تو تکٌٌ تنهام" زندگیم معنا نداره
از همون" روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم
فکر میکردم میرسی" یه روز تو بی کسیم به دادم
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله
لحظه های آخر تو" تو قلب من می مونه
هیچ کی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه
رفتی یو چشم خیسم" یادگاری از تو مونده
بی وفایی یات هنوزم تو رو از دلم نرونده
چشم راه تو می مونم" تا که برگردی دوباره
میترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله
رفتی یو اما خاطراتت تو قلب من میمونه
هیچ کس مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه
تا وقتی که زنده هستم چشم به راه تو می مونم
تو دیگه رفتی که رفتی نمی یای پیشم میدونم
اما هر کجا هستی منو تو دلت نگه دار
با چشای خیسٌ گریون من میگم خدا نگهدار
برام دعا کنید " یا حق
روزی خیانت به عشق گفت:دیدی؟من بر تو پیروز شده ام.
عشق پاسخی نداد.
خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد.
ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید.
خیانت با عصبانیت گفت:چرا جوابی نمی دهی؟
سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت:انقدر بار شکست برایت
سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟
عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز نشده ای.
خیانت گفت:مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای
من به خیانت وا داشته ام؟
عشق گفت:آنان که عاشق خطابشانمی کنی بویی از من نبرده اند.
چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند